5 سال در کنار شما یعنی ...

تولد 5 سالگی میفادو

تولد 5 سالگی می‌فادو

30%
تخفیف

تاثیر موسیقی برجسم و روح انسان

آموزش ریتم خوانی سنتور

جهان هستی نه با بینگ بنگ بلکه با موسیقی آغاز شد، نوایی که کل جهان هستی را در برگرفت . موسیقی نه تنها در فضا بلکه در مولکول ها و اتم ها  یافت شد، بر هر موجود زنده آهنگی ویژه نوشته شد. و همه موجودات  در جهان هستی در حال نواختن آهنگی منحصر به فرد هستند. .

لائو تزو گفته است: « موسیقی در روح می تواند در تمام کائنات شنیده شود.

موسیقی زبان بی کلامی است، که در اعماق جان ما تأثیر می گذارد. این هنر با قدرت های شگفت انگیزی بر جسم و روح انسان ها ارتباط دارد.

موسیقی و آرامش انسان

موسیقی هنر بیان احساسات به وسیله صداهاست . موسیقی تراوش احساسات و اندیشه های آدمی و مبین حالات درونی وی می باشد.

واژه موسیقی که در عربی قی تلفظ می شود ریشه یونانی دارد . از زمان منصور خلیفه عباسی توجه به آثار یونانی آغاز شد و سپس در دوران هارون پنجمین خلیفه عباسی (198- 218 ه) با تأسیس بیت الحکمه به اوج خود رسید . مقارن با همین دوران بود که واژه موسیقی راه یافته و به تدریج جایگزین غناء عربی شده است.

واژه موسیقی در زبان عرب ترکیبی از (موسی) و (قی) ذکر شده است. موسی(به معنای نغمه ها) و قی(به معنای لذت انگیز و خوش آیند). موسیقی را هنر بیان عواطف و احساسات به وسیلۀ اصوات گفته اند ومهم ترین عوامل آن را صدا و وزن خوانده اند.

از کارکردهای مطلوب موسیقی به ارمغان آوردن آرامش و اطمینان خاطر است. هم چنین می تواند نقش بسیار به سزایی در نیروبخشی و تقویت کنندگی قدرت اراده و ایمان دارا باشد.

سازهایی شبیه به چنگ با سیم های یک نواخت و صدا و ارتعاشات یکنواخت، ذهن را آرام و ملایم می کنند.

به طور کل موسیقی به دلیل نیروی فرافکن و تخلیۀ هیجانی و ایجاد انرژی می تواند تغییراتی را در فرآیند روانی و تحریکات عصبی به وجود آورد.

تاثیر موسیقی بر مغز

مرکز و محل مشخص و مستقلی به نام موسیقی در مغز وجود ندارد، بلکه مناطقی در هر دو نیمکرۀ راست و چپ برای درک فرآیند و اجزای موسیقی مانند امواج ،طنین ، وزن، ریتم ، ملودی و هارمونی فعال می شوند.

موسیقی در مسیر شنوایی از راه ساقۀ مغزی به بخش قدامی گیجگاهی فوقانی گسترش پیدا می کند و به سمت قشر بالا می رود. به طور کلی در سه منطقه به موسیقی پاسخ می دهند : اول منطقۀ ساقه که به التذاذ های ابتدایی و جنبه لذت جویانۀ موسیقی پاسخ می دهد، دوم منطقه ساب کورتیکال یا لیمبیک است، که بیشتر به تأثرات عاطفی موسیقی واکنش می دهد و علاقه و بیزاری، یا اندوه و نشاط عمیق را منعکس می کند و سوم منطقه تالاموکوریتکال است که جنبه های انتزاعی و زیبایی شناسی موسیقی را پردازش می کند.

موسیقی رابطه زیستی و فیزیولوژیک با مغز آدمی دارد. ریتم، محرک بیولوژیک و ملودی به وجود آورنده لذت ، خوشی  و خیال انگیزی است به این دلیل کوچک ترین کنش ریتمیک و نوای موزون روح و جسم را برمی انگیزد و تحریک می کند. هر چه موسیقی غنی تر باشد مناطق بیش تری را فعال می کند.

بخش های مختلف مغز در تجزیه و تحلیل موسیقی مشارکت دارند. نیمکره چپ مغز با شنیدن موسیقی به تجزیه و تحلیل اصوات موسیقی می پردازد و نیمکرۀ راست هماهنگی و گشتالت مدار عواطف آن را درک می کند به بیان دیگر ، نیمکرۀ راست مغز در دریافت کلی پیام ها ی موسیقیایی، ترکیب فضایی روابط و درک وحدت فضایی موسیقی مؤثر است. کشش قسمت راست مغز توسط لیمبیک توسعه می یابد نیز نیمکرۀ راست را در خواندن بدون کلام ، درک الگوهای کلی، رنگ آمیزی ، بلندی صدا، ساختار هارمونی صداها و جنبه های غیر کلامی آن مؤثر می داند.

در مورد درک زمان می توان گفت به انحناء متفاوت در درک موسیقی نقش دارد، ناحیه های مختلف مغز ازجمله پردازش های Reticulo Thalamo feedback عملکرد اساسی دارند و به همین جهت گفته شده موسیقی تنها هنری است که بعد زمانی به شکل ترادف نت ها یا ضرب ها در آن درک می شود و نیز مدارهایی که در Hippocampus  باعث تسریع پردازش درک ریتم به شکل پریودیک می شود. از طرفی می دانیم که مسیر انتهای عصب گوش مربوط به نواحیsubcortical    می باشد و نوعی مکانیسم switch  در ساقه مغزی brain stem اتفاق می افتد که در نهایت به شکل صداهای هارمونیک به نیمکرۀ راست می رود در عین اینکه نواحی Subcorical  با نیمکره چپ نیز سروکار دارد.  بنابراین حضور موسیقی در انسان هم هیجانی است و هم شناختی . گروهی از متخصصان عصب شناسی از موسیقی برای تقویت حافظه، تمرکز و کاهشاختلالت ارگانیک مانند آلزایمر و امثالهم استفاده می کنند.

تأثیر موسیقی بر انسان با رویکرد فلسفی

افلاطون گفته است :«آموزش موسیقی نسبت به چیزهای دیگر ابزاری مؤثر است، زیرا با ریتم و هماهنگی به روح راه می یابد، باعث حس و حال خوبی می شود و روح و روان افرادی که به درستی تربیت شده اند را جلا می دهد.

موسیقی به عنوان یک هنر بی نظیر، نه تنها احساسات ما را لرزانده و به زندگی رنگ می بخشد بلکه در اعماق فلسفه نیز جای دارد.

موسیقی همچون یک پنجره، به ما اجازه می دهد به دنیای درونی خود نگاه کنیم. از طریق نت ها و آهنگ ها، احساسات، خواهش ها، و تجربیات عمیق را کشف کنیم .

در قبایل و تمدن های نخستین در اکثر آیین ها و مراسم ، آواگری و حرکات موزون وجود داشته است آنان این روش را برای ایجاد جذبه و خلسه، از خود بی خودی، تسلط بر ذهن و نفوذ در نا خودآگاه مورد استفاده قرار می دادند در این مراسم، با اوراد و القا از قوای مافوق الطبیعه برای تسکین و شفای بیماران طلب نیرو می کردند و ارواح بیماری زا را از بدن او دور می ساختند.

به همین صورت استفاده از موسیقی در معابد به خصوص در عهد پیامبران بنی اسرائیل از جمله حضرت داوود و موسی و پیروان آن ها ، بسیار رواج داشت .در سراسر مصر و بین النهرین موسیقی و شفا با معابد پیوند خورده بود در واقع موسیقی وسیله ای برای تلقین و تأثیر اوراد و نیایش ها و آداب و مقررات دینی بود.

در فرهنگ هندوان که به بیش از چهار هزار سال پیش بر می گردد، موسیقی در زمینه های عرفانی برای لطافت اخلاق و اعتدال و صفات انسانی استفاده می شد. در دین هندو خدای شیوا به خدای رقصنده شهرت دارد . خدایی که به وسیله  حرکت های موزون با رمز و رازهای کیهانی ارتباط برقرار می کند با نیرو و انرژی رقص در آفرینش و سرنوشت انسان و زمین و زمان دگرگونی ایجاد می کند.

در فرهنگ و تمدن چین باستان هم از موسیقی در جهت ارتباط با زیر و بم های کیهانی برای شفای بیماران و مسائل عرفانی استفاده می کردند

در ایران باستان هنگام برآمدن و فرورفتن خورشید گروهی به نواختن طبل و کوس و کرنا می پرداختند در اوستا بخش یسناها آمده که پزشکان بیماران خود را با موسیقی ایرانی درمان می کردند.

در آن دوران سه نوع موسیقی آیینی ، بزمی و رزمی مرسوم بوده است . همچنین در جشن های طبیعت و روزهای تاریخی و ملی، نواها و موسیقی ایرانی ویژه ای اجرا می شد.

در تمدن های یونان و روم باستان با نگرش علمی و پزشکی بیشتری با موسیقی برخورد می شد .

یونانیان معتقد به خدای آپولو بودند، خدایی که هم قدرت موسیقی و هم قدرت طب داشت، یعنی خدای طب و موسیقی. نیروی موسیقیایی آپولو بی نظمی ها و ناهماهنگی های امواج بدن را تنظیم می کرد و سلامتی را به بیمار بازمی گرداند

تاثیر موسیقی بر افسردگی

موسیقی یکی از مهم ترین هنرهاست که تأثیر شدید بر روان انسان دارد . غالبا اختلالات روانی با تأثرات عاطفی و خلقی همراه است . در ساختار موسیقی هم حالت عاطفی است و هم پردازش ذهنی. ارتعاشات موسیقی بر حالات روانی شنونده اثر می کند ، تداعی های او را فعال می کند و راه را برای نفوذ هموار می کند.

روان پزشکان معتقدند که گوش دادن به موسیقی باعث ترشح اندروفین ها در بدن می شود که این آنزیم علت اصلی تسکین درد است . هم چنین موسیقی با انرژی زایی در بدن از طریق تأثیر بر نرون های مغزی می تواند بر تعداد تنفس و ضربان قلب که خود نمودی فیزیولوژیک از آرامش و استرس هستند، اثر بگذارد.

تاثیر موسیقی بر احساسات

ایجاد همدلی ، همبستگی، خودباوری، امید به فردا، اعتراض به بی عدالتی ها و ابراز خشم و تنفر بیان احساسات و عواطف و بازخوانی گذشته از جمله کار و ویژگی های مهم موسیقی است.

لئونارد برنشتاین درباره تأثیر موسیقی بر احساست می گوید «آن موسیقی که به همراه یک داستان است یا تصویری را بیان می کند فکر نکنیم ؛ بلکه به نوعی از موسیقی بیندیشیم که احساسات و عواطف انسانی را بیان می کند . احساساتی مانند غم ، شادی، خشم ، تنهایی ، هیجان ، ترس و عشق».

همچنین می نویسد: «من معتقدم هر قطعه موسیقی بر اساس این احساسات به وجود می آید و هرچه آن اثر بهتر باشد ، احساسات در آن قابل لمس تر است احساساتی که آهنگساز را تحریک به خلق آن اثر کرده است .

تاثیر موسیقی بر شخصیت انسان:

شخصیت پدیده و فرآیندی وسیع است که همۀ ابعاد شناختی، عاطفی و بدن انسان را در وجود یکپارچۀ خود سامان می دهد، اما خصوصیت هایی دارد که در گرایش به نوع خاصی از موسیقی نقش زیادی دارند؛ از جمله خصیصه های درون گرایی و برون گرایی. علایق موسیقایی انسان به طور جدی از خصیصۀ برون گرایی یا درون گرایی متأثر است هرچه فرد برون گرا تر شود، امکان گرایش به موسیقی هیستریک، سطحی و محرک بیش تر می شود که حد نهایی آن حالات افراد مانیک و هیستریک است.

اگر ذهن صرفاً به دنبال موسیقی هایی باشد که شورانگیز، دراماتیک و تأثربرانگیز باشند، سطحی میشود، چون این موسیقی هیجانی صرفاً عاطفه را تسخیر و متأثر می کند. هرکس بر پایۀ ذهنیات و شرایط خود به سوی نوع خاصی از موسیقی می رود.

خصوصیات شخصیتی هر فرد در گرایش به موسیقی و تأثیرپذیری از آن مؤثر است.

در سال 2003میلادی تحقیقات وسیعی در آمریکا انجام شد که رابطه میان هر نوع شخصیتو تمایل آن به گوش دادن به نوعی موسیقی را روشن می کرد. در این تحقیق پژوهشگران 3500 دانشجو را زیر نظر گرفتند و آن ها را برحسب علاقه شان به نوع موسیقی به چهاردسته تقسیم بندی کردند:

موسیقی کلاسیک ، جاز ، بلوز و فولک

عاقه مندان به این دسته موسیقی ها انسان هایی با هوش، از نظر سیاسی آزاد و به دنبال تجربیات تازه اند.

موسیقی راک، هوی متال:

علاقه مندان به این موسیقی ، کنجکاو، باهوش، فعال از نظر فیزیکی و بدون علاقه به مسائل سیاسی اند.

موسیقی پاپ، موسیقی ملایم و مزیک فیلم ها

علاقه مندان به این موسیقی خیلی کنجکاو نیستند . بیشتر جنبه احتیاط را می گیرند و در سیاست محافظه کارند.

موسیقی رپ:

علاقه مندان به این موسیقی از نظر اجتماعی باز هستند و روابط عمومی خوبی دارند ، دلنشین هستند و دنبال ریاست نیستند.

البته باید به این نکته توجه داشت که نتایج این تحقیق به این معنی نیست که شخصیت همیشه تحت تأثیر موسیقی است یا برعکس.

تاثیر موسیقی بر روابط اجتماعی

موسیقی به علت نداشتن واژه یاتصویرهای عکس مانند ، به نظر می رسد که درون گراترین هنر باشد اما در همان حال با تکیه بر نوعی از آگاهی بر پییوندهایی که در میان گروهی از شنوندگان پدید می آورد ،بی آنکه مانعی فراراهش خودنمایی کند اجتماعی ترین هنر نیز هست.

موسیقی تأثیر قابل توجه ای بر روابط اجتماعی ما با دیگران دارد  در اجرای موسیقی زنده ، فعالیت مغز مخاطبان با ریتم موسیقی همگام می شود. شرکت در جلسات موسیقی درمانی می تواند موقعیت هایی برای ایجاد روابط اجتماعی فراهم سازد و به تبع آن احساس کنترل بر زندگی را بالا برده ،دلهره و تنیدگی را کاهش می دهد و اعتماد به نفس افراد را غنی می سازد. شرکت در جلسات موسیقی درمانی ، فرصتی برای تعامل و همکاری با دیگران را فراهم می کند و احساس طرد از خانواده و وابستگی را کاهش می دهد.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *